مسأله شر و صفات الهی
متکلمان، علاوه بر پاسخ کلی، مبنی بر توجیه حکیمانه شرور، به بیان پاسخهای تفصیلی و جزیی نیز پرداخته اند.
رویکرد نخست، رویکرد کلامی و از منظر برون و درون دینی، یا عقل و نقل دینی است که عبارت از این است که خداوند عالم، قادر و حکیم است و هیچ یک از منشأها و انگیزه های ظلم، چون: نادانی، ناتوانی، نیازمندی و کاستی ها را ندارد. بنابراین، دلیلی ندارد تا به کسی ظلم نماید و اگر ناملایمات و شروری مشاهده میشود، حکمت آنها از دامنه علم ما خارج است. بدون شک، فلسفه و حکمتی در آنها هست که از ما پنهان اند. شایان ذکر است که این رویکرد با توجه به اثبات برون دینی و عقلی حکمت الهی، به عنوان دلیل فلسفی و عقلی نیز قلمداد می شود. متکلمان، علاوه بر پاسخ کلی، مبنی بر توجیه حکیمانه شرور، به بیان پاسخهای تفصیلی و جزیی نیز پرداخته اند. برای نمونه بر این باورند که برخی از شرور، مانند ظلم، فقر، گرسنگی و صدها مشکل اقتصادی، سیاسی، بهداشتی و غیره، شرور اخلاقی به شمار می آیند و از اراده آدمیان ناشی میشوند؛ این پاسخ نیز صحیح است، ولی تنها مشکل شرور اخلاقی را حل می کند و حکمت فاعلی شرور طبیعی را بیان نمی کند.
رویکرد دوم، از منظر فلسفی و برون دینی است که مشتمل بر جواب های ذیل است:
1. ماهیت شرور از سنخ عدم و نیستی است، زیرا با تحلیل فلسفی می توان کوری، کری، جهل، ناتوانی، بیماری و هر نوع شر دیگر را به عدم بینایی، عدم شنوایی، عدم علم، عدم قدرت و عدم سلامتی برگرداند و عدم، در نظام علت و معلول، به علت حاجت ندارد، تا به انتساب اینها به یزدان یا اهرمن، نور یا ظلمت نیازمند باشیم. این پاسخ افلاطونی، هر چند برای پرسش هستی شناختی و فلسفی شرور مناسب است و معلوم می سازد که شر، امری عدمی است؛ ولی حکمت شرور و عدم ها را تبیین نمی کند؛ زیرا شاید کسی در جواب بگوید چرا این عدمها، توسط خدای قادر و توانا، مرتفع نشدند؟
۲. شرور، نسبی هستند. پاسخ دیگر فلاسفه این است که ما در این عالم، شر و بدی مطلق نداریم؛ سیل و زلزله، حیوانات وحشی، بیماری و میکروب برای برخی از موجودات شر محسوب می شوند و نسبت به پاره ای دیگر، خیر به شمار می آیند. زهر مار برای مار، خیر و مایه حیات و برای انسان، شر و مایه زدودن حیات است. این جواب نیز صحیح است، لکن پرسش پیش گفته را به طور کامل پاسخ نمی دهد. پرسش این است که چرا با وجود قدرت و خیرخواهی نامتناهی الهی، شر نسبی از جهان برچیده نمی شود؟ .
٣. تفکیک ناپذیری خیرات و شرور: فلاسفه مشایی به پاسخ دیگری رو آورده و گفته اند: جهان طبیعت، جهان حرکت و تعارض و برخورد است. موجودات مادی، از حالت بالقوه و استعدادی خود، به سوی حالت بالفعل در حرکت و تکامل اند. گاه در این حرکتها، تضاد و تزاحم پدید می آید و در آن صورت، شرور در این عالم، قابل تفکیک از خیرات نیستند. خیر محض شدن این عالم با نفی حرکت و نفی مادی بودن آن میسر است، یعنی سالبه به انتفای موضوع (یعنی با نفی حرکت، اصل جهان طبیعت نفی می شود)، پیش می آید؛ که در این صورت، مستلزم نفی خیر کثیر است که خود، شری کثیر خواهد شد؛ یعنی با زوال و نابودی طبیعت، از شرور قلیل نجات می یابیم، اما خیر کثیری به نام طبیعت را از دست میدهیم. در ضمن برخی از شرور، مانند تفاوت های ناشی از اقلیم ها و مناطق جغرافیایی متفاوت است و طبیعت، اقتضای چنین تفاوت هایی را می کند؛ یعنی این گونه تفاوتها لازمه ذاتی طبیعت است. به عبارت دیگر، اراده الهی، بالذات به امور خیر تعلق دارد، گرچه بالعرض به شرور تعلق می گیرد؛ پس شرور، بالذات، متعلق اراده الهی نیستند؛ بلکه بالعرض و بالتبع هستند. این اراده عرضی و تبعی، لازمه ذاتی طبیعت است که در کنار وجود امور خیر، گرفتار شرور نیز می گردد. اشکال این پاسخ با وجود درست بودنش، این است که شر بودن حوادث، ذاتی طبیعی حوادث نیست؛ بلکه از آن جهت که به بشر آسیب می رساند، شر محسوب می شوند؛ حال پرسش این است چرا توسط قدرت، عدل و حکمت الهی، سیل، زلزله و سایر حوادث طبیعی، به گونه ای نازل نمی شوند که آسیبی به انسان نرسانند و در مکانی که بشر در آن زندگی نمی کند، تحقق نمی یابند؟ چرا با توجه به شر ذاتی نبودن حوادث طبیعی، اراده خداوند به گونه ای به امور خیر تعلق نمی گیرد که بالعرض، انسان گرفتار شری نشود؟
۴. افزونی خیرات از شرور: پاسخ دیگر فلاسفه این است که با وجود این که در این عالم، شر یافت می شود، اما هیچ گاه مقدار شرور از مقدار خیرات تجاوز نمی کنند؛ زیرا در غیر این صورت، تمام عالم طبیعت، نابود میشد. بقا و پایداری عالم طبیعت، دلیل بر افزونی خیرات نسبت به شرور است. با توضیح پیش گفته معلوم می شود که این پاسخ نیز دغدغه کلامی و الهیاتی را پاسخ نمیدهد؛ برای این که شرور قلیل در دنیا تحقق دارند و چرا همه جهان طبیعت با وجود حوادث طبیعی، در بردارنده خیر مطلق نیست؟ به عبارت دیگر، چرا این حوادث به گونه ای در طبیعت تحقق نمی یابند که دامن گیر بشر نشود و آنها را به شر مبتلا نگرداند و چرا سیل و زلزله در جایی تحقق نیابند که به انسان خسارتی وارد نسازند؟
منبع: کلام نوین اسلامی، عبدالحسین خسروپناه، انتشارات تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ اول، قم 1390
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}